خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گنجشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گنجشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بنجشک، چغک، چغوک، چغو، چکوک، چکک، چوک، مرگو، ونج› (زیستشناسی) gonješk پرندۀ کوچک خاکیرنگ وحلالگوشت از دستۀ سبکبالان.
-
واژههای مشابه
-
گنجشک روزی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] gonješkruzi آنکه رزق و روزی اندک داشته باشد؛ تنگروزی.
-
گنجشک زبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بنجشکزوان› (زیستشناسی) gonješkzabān = زبانگنجشک
-
زبان گنجشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [مجاز] zabāngonješk درختی زینتی از خانوادۀ زیتون با برگهایی شبیه برگ بادام که مصرف دارویی دارد؛ مرغزبانک.
-
جستوجو در متن
-
مرگو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] margu = گنجشک
-
چغک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] čoqok = گنجشک
-
چکک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] čokok =گنجشک
-
لسان العصافیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] lesānol'asāfir = زبانگنجشک
-
بنجشک زوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bonješkzavān = زبانگنجشک
-
تلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] talak = زبانگنجشک
-
جیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) jik صدای برخی پرندگان کوچک، بهویژه گنجشک؛ جیکجیک.
-
عصفور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: عصافیر] (زیستشناسی) [قدیمی] 'osfur ۱. = گنجشک۲. هر پرندۀ کوچکتر از کبوتر.
-
ون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) van ۱. درخت زبانگنجشک.۲. بنه؛ حبةالخضرا؛ وندانه.