گهکوملغتنامه دهخداگهکوم . [ گ َ ] (اِخ ) محلی است در سر راه سیرجان به بندرعباس . (از تاریخ کرمان ص 452). رجوع به گاکوم شود.
عکوملغتنامه دهخداعکوم . [ ع َ ] (ع ص ) برگردنده ، و جای بازگشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زن که پس از هر دختر پسر زاید. (منتهی الارب ). زن مِعقاب . (از اقرب الموارد).
گهکوم کجلغتنامه دهخداگهکوم کج . [ گ َ ک َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان چانف بخش بمپور شهرستان ایرانشهر. واقع در 78هزارگزی جنوب بمپور در کنار راه مالرو قصر قند به چانف . سکنه ٔ آن 35 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span c
اقوملغتنامه دهخدااقوم . [ اَق ْ وَ ] (ع ن تف ) راست تر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ). راست تر و درست تر. (آنندراج ). قویم تر. || برپای داشته تر. (ناظم الاطباء).
اکوملغتنامه دهخدااکوم . [ اَک ْ وَ ] (ع ص ، اِ) بلند هرچه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زیر پستان مرد. (منتهی الارب )(از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || شتری که کوهان آن کلفت باشد. ج ، کُؤم . (از اقرب الموارد).
گهکوم کجلغتنامه دهخداگهکوم کج . [ گ َ ک َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان چانف بخش بمپور شهرستان ایرانشهر. واقع در 78هزارگزی جنوب بمپور در کنار راه مالرو قصر قند به چانف . سکنه ٔ آن 35 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span c
گهکوم کجلغتنامه دهخداگهکوم کج . [ گ َ ک َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان چانف بخش بمپور شهرستان ایرانشهر. واقع در 78هزارگزی جنوب بمپور در کنار راه مالرو قصر قند به چانف . سکنه ٔ آن 35 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span c