خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گواردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گواردن
/govārdan/
معنی
خوب هضم شدن؛ هضم شدن غذا در معده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
digest
-
جستوجوی دقیق
-
گواردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم، مصدر متعدی) [پهلوی: gukārītan] ‹گواریدن› govārdan خوب هضم شدن؛ هضم شدن غذا در معده.
-
digest 2
گواردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] تبدیل کردن غذا به واحدهای کوچکتر و سادهتر
-
گواردن
لغتنامه دهخدا
گواردن . [ گ ُ دَ ] (مص ) گواریدن . لذیذ شدن . لذت دادن .گوارا بودن . گوارا گشتن . مهنا شدن . و رجوع به گواریدن شود. || گواریدن . هضم شدن . تحلیل رفتن .گذشتن . و رجوع به گواریدن شود. || هضم کردن . گذرانیدن . تحلیل بردن . و رجوع به گواریدن شود.
-
گواردن
فرهنگ فارسی معین
(گُ دَ) (مص ل .) هضم شدن .
-
گواردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
digest
-
جستوجو در متن
-
ناگواردن
لغتنامه دهخدا
ناگواردن . [ گ ُ دَ ] (مص منفی ) مقابل گواردن . رجوع به گواردن شود.
-
ناگواردنی
لغتنامه دهخدا
ناگواردنی . [ گ ُ دَ ] (ص لیاقت ) غیرقابل گواردن . مقابل گواردنی . رجوع به گواردنی شود.
-
جفاسة
لغتنامه دهخدا
جفاسة. [ ج َ س َ ] (ع ص ) ناگوارد.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به گواردن شود.
-
فاریدن
لغتنامه دهخدا
فاریدن . [ دَ ] (مص ) بلعیدن . سرت فروبردن . واریدن . فروواریدن . (یادداشت بخط مؤلف ). گواردن . لقمه به دهان فروبردن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : آن آش او را نفارد و نگوارد. (فیه مافیه چ فروزانفر ص 24).
-
هضم کردن
لغتنامه دهخدا
هضم کردن . [ هََ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تحلیل بردن غذا. (ناظم الاطباء). گذرانیدن و گواریدن و گواردن . (یادداشت به خط مؤلف ) : شراب مست کننده طعام را هضم کند. (نوروزنامه ٔ خیام ).
-
گواریدن
لغتنامه دهخدا
گواریدن . [ گ ُ دَ ] (مص ) (از: گوار+ -یدن ، پسوند مصدری ) پهلوی گوکاریتن ، سنسکریت وی کر (تغییر دادن ) «هوبشمان ص 95». (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). هضم شدن طعام . (آنندراج ). تحلیل رفتن .(ناظم الاطباء). تهنئة : و این سنگ تاب کرده بهتر از آن گوار...
-
ناگوارد
لغتنامه دهخدا
ناگوارد. [ گ ُ ] (ص مرکب ) (از: نا، نفی ، سلب + گوارد [ از: گواردن ] = ناگورد =ناگوار). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ناگوار. طعام ناپخته در معده . (برهان قاطع). متخمه . (از منتهی الارب ). گران . سنگین . بطی ءالانهضام . || نامطبوع . ناملایم طبع. ناخو...
-
تنک شراب
لغتنامه دهخدا
تنک شراب . [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ش َ] (ص مرکب ) آنکه شراب بسیار نتواند گواردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تنک جام . (آنندراج ) : یاران موافق همه از دست شدنددر پای اجل یکان یکان پست شدندبودند تنک شراب در مجلس عمریک لحظه ز ما پیشترک مست شدند. خیام (از ی...
-
گذرانیدن
لغتنامه دهخدا
گذرانیدن . [ گ ُ ذَ دَ ] (مص ) عبور دادن : اجازة؛ گذرانیدن کسی را از جای . اختلال ؛ گذرانیدن در چیزی نیزه را و دوختن به آن . تصعید؛ گذرانیدن چیزی را. اَمَرَّه ُ علی الجسر؛ گذرانید او را بر پل . (منتهی الارب ) : پس حارث بن کلده را بگذرانیدند [ از اسرا...