گوبرلغتنامه دهخداگوبر. [ گ ُ ب ِ ] (اِخ ) بارون ناپلئون (1807 - 1833 م .). مردم دوست فرانسوی که در متز متولد شد. وی برای مؤلفانی که در تاریخ فرانسه بهترین کتاب را بنویسند دو جایزه ٔ سالانه معین کرد.
چوبرلغتنامه دهخداچوبر. [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرگان رود شمالی بخش مرکزی شهرستان طوالش . در 37 هزارگزی شمال هشت پر و 3 هزارگزی شمال حویق سر راه شوسه ٔآستارا واقع شده است . جلگه و مرطوب است . <span class="hl" dir="ltr
چوبرلغتنامه دهخداچوبر. [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن . در 15 هزارگزی خاور فومن و 6 هزارگزی خاور شفت واقع شده . جلگه و معتدل و مرطوب است . 2494 تن سکنه دارد. از ر
ژوبرلغتنامه دهخداژوبر. [ ب ِ ] (اِخ ) بارتلمی . نام ژنرال فرانسوی متولد به پُن -دُ-وُ مقتول در جنگ نُوی (1769 - 1799 م .).
ژوبرلغتنامه دهخداژوبر. [ ب ِ ] (اِخ ) پیتروس ژاکوبوس . نام ژنرالی از مردم ترانسواآلی . متولد در کانگو (ناتال ) بسال 1831 و متوفی بسال 1900 م . وی بواسطه ٔ جنگهای 1881 و <span class="hl" dir="
ژوبرلغتنامه دهخداژوبر. [ب ِ ] (اِخ ) ژُزف . نام دانشمند علم الاخلاق فرانسوی . متولد در مُن ْتینیاک بسال 1754 و متوفی بسال 1824 م .
گوبروتلغتنامه دهخداگوبروت . [ گ َ / گُو ب ُ ] (ص مرکب ) گاوریش . احمق . (یادداشت مؤلف ) : بکوفتم دری از خام قلتبانی بازبه گوبروتی باز ایدر آمدم از در.مسعودسعد.
گوبرجلغتنامه دهخداگوبرج . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد واقع در 95 هزارگزی شمال خاوری فریمان و 3 هزارگزی جنوب شوسه ٔ عمومی مشهد به طبس . در جلگه واقع و هوای آن معتدل است . <span class="hl
گوبروتلغتنامه دهخداگوبروت . [ گ َ / گُو ب ُ ] (ص مرکب ) گاوریش . احمق . (یادداشت مؤلف ) : بکوفتم دری از خام قلتبانی بازبه گوبروتی باز ایدر آمدم از در.مسعودسعد.
گوبرجلغتنامه دهخداگوبرج . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد واقع در 95 هزارگزی شمال خاوری فریمان و 3 هزارگزی جنوب شوسه ٔ عمومی مشهد به طبس . در جلگه واقع و هوای آن معتدل است . <span class="hl
داگوبرلغتنامه دهخداداگوبر. [ گ ُ ب ِ ] (اِخ ) (... اول ) پسر کلوتر دوم و برترود (حدود 600 تا 639 م .) پادشاه نستری از 629 تا 632 و پادشاه منحصر فرانسه به سال <