گودبای پارتیفرهنگ فارسی معین[ انگ . ] (اِ.) جشنی که به مناسبت مسافرت کسی و برای خداحافظی کردن با او برپا می شود.
عودبولغتنامه دهخداعودبو. (ص مرکب ) دارنده ٔ بوی عود. دارای بوی خوش چون بوی عود. رجوع به عود شود : عودبویی بر اوست عودی پوش صندل آمیز و صندلی بر و دوش .نظامی .
مهمانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی مجلس، محفل، انجمن، گردهمآیی، اجتماع، گردآوری پذیرایی، افطاری، پارتی، بزم گودبای پارتی، مراسم تودیع مهمان، مدعو، دعوتشده، وارد، بازدیدکننده، تازهوارد مهمانسرا