ورازادلغتنامه دهخداورازاد. [ ] (اِخ ) نام پادشاه اسپیجاب [ سپنجاب ] در زمان کیکاوس . (یادداشت مؤلف ) : ورازاد شاه سپیجاب بودمیان گوان دُرّ خوشاب بود. فردوسی .ورازاد بشنید گفتار اوی همه خام دانست پیکاراوی .ف
تمثالدیکشنری عربی به فارسیجني زير زميني , ديو , کوتوله , گورزاد , تنديس , پيکره , مجسمه , هيکل , پيکر , تمثال , پيکر سازي
گورزالغتنامه دهخداگورزا. (ن مف مرکب ) کوتاه قد. قصیرالقامه . کوتوله . رجوع به فرهنگ نظام شود.- مثل گورزاها ؛ با قدی کوتاه . (امثال و حکم دهخدا ج 4 ص 1853). رجوع به گورزاد شود.