گورکانلغتنامه دهخداگورکان . (اِخ ) لقب امیر تیمور (736 - 807 هَ . ق .) مؤسس سلسله ٔ تیموریان (771 - 906 هَ . ق .). محمد قزوینی در ضبط این کلمه چنین نویسد: گور
پورکانلغتنامه دهخداپورکان . (اِخ ) ده کوچکی از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان ، واقع در 92 هزارگزی شمال باختری راور و 170 هزارگزی شمال راه فرعی راور به یزد. دارای 40 تن سکنه . (از فرهنگ
پورکانلغتنامه دهخداپورکان . (اِخ ) دهی از دهستان میمنه بخش شهر بابک شهرستان یزد، واقع در 43 هزارگزی خاور شهر بابک و چهارهزارگزی راه پاقلعه بشهر بابک . کوهستانی ، معتدل ، مالاریائی . دارای 368 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنج
پورکانلغتنامه دهخداپورکان . (اِخ ) دهی جزء دهستان ارنگه بخش کرج شهرستان تهران ، واقع در 11000 گزی شمال کرج و 54 هزار و سیصدگزی تهران متصل براه کرج به چالوس ، در دره ٔ رود کرج . سردسیر،دارای 221
ورکانلغتنامه دهخداورکان . [ وِ ] (ع اِ) آنچه متصل بیخ باشد از بن و تنه ٔ درخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ناصری گورکانلغتنامه دهخداناصری گورکان . [ ص ِ ی ِ ] (اِخ ) محمدناصر میرزا از احفاد سلطان بایسنغر است . وی به سال 906 درگذشت . از اشعار اوست :آمد بهار و دلشده ای را که یار نیست پروای لاله زار و هوای بهار نیست در روزگار فتنه بسی دیده ام ولی چشم تو فتنه
گورکانیلغتنامه دهخداگورکانی . (اِ) تیماج و سختیان را گویند، و با زای نقطه دار و رای فارسی هر دو آمده است .(برهان ). مصحف گوزگانی است . رجوع به گوزگانی شود.
گورکانیلغتنامه دهخداگورکانی . (اِخ ) دهی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان واقع در 48000 گزی شمال کرمان و 8000 گزی جنوب راه مالرو شهداد به راور. کوهستانی و سردسیر و دارای 70 تن سکنه اس
گورکانیانلغتنامه دهخداگورکانیان . (اِخ ) یا تیموریان . سلسله ای که مؤسس آن امیر تیمور گورکان بود. این سلسله از سال 771 تا 906 هَ . ق . سلطنت کردند. رجوع به تیموریان شود.
پیری بیکلغتنامه دهخداپیری بیک . [ ب َ ] (اِخ ) برادر میرشیخ نورالدین از معاصران امیرتیمور گورکان : امیرتیمور گورکان در اُترار به سرای وی فرود آمده است . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 532).
گورگانلغتنامه دهخداگورگان .(اِخ ) لقب شاه تیمور، و هر پادشاه جلیل القدر را گورگان گویند. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به گورکان شود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] ((اِخ ) (سلطان ...) اویس بن حسن بزرگ بن حسین گورکان . رجوع به احمدبن اویس ... شود.
گورکانیلغتنامه دهخداگورکانی . (اِ) تیماج و سختیان را گویند، و با زای نقطه دار و رای فارسی هر دو آمده است .(برهان ). مصحف گوزگانی است . رجوع به گوزگانی شود.
گورکانیلغتنامه دهخداگورکانی . (اِخ ) دهی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان واقع در 48000 گزی شمال کرمان و 8000 گزی جنوب راه مالرو شهداد به راور. کوهستانی و سردسیر و دارای 70 تن سکنه اس
گورکانیان هندلغتنامه دهخداگورکانیان هند. [ نیا ن ِ هَِ ] (اِخ ) سلسله ای که در هند پادشاهی داشتند و مؤسس آن ظهیرالدین محمد بابر است که به پنج پشت به امیر تیمور میرسد. این سلسله را دولت بریتانیای کبیر برانداخت . (طبقات سلاطین اسلام صص 297-29
گورکانیانلغتنامه دهخداگورکانیان . (اِخ ) یا تیموریان . سلسله ای که مؤسس آن امیر تیمور گورکان بود. این سلسله از سال 771 تا 906 هَ . ق . سلطنت کردند. رجوع به تیموریان شود.
ناصری گورکانلغتنامه دهخداناصری گورکان . [ ص ِ ی ِ ] (اِخ ) محمدناصر میرزا از احفاد سلطان بایسنغر است . وی به سال 906 درگذشت . از اشعار اوست :آمد بهار و دلشده ای را که یار نیست پروای لاله زار و هوای بهار نیست در روزگار فتنه بسی دیده ام ولی چشم تو فتنه
تغاجار گورکانلغتنامه دهخداتغاجار گورکان . [ ت ُ ] (اِخ ) داماد چنگیزخان مغول . رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص 137 و 138 و 140 و تاریخ حبیب السیر چ خیام ص <span cl