خلوتنشین، عزلتگزین، گوشهگیر، مجرد، معتزل، منزوی
اعتکاف، انزوا، تنهایی، خلوت، عزلت، گوشهگیری، گوشهگیری
زاویهنشین، عزلتگزین، گوشهگیر، گوشهنشین، معتکف
گوشهگیر، گوشهنشین، معتزل، معتکف، منزوی
۱. تنها گذاشتن، گوشهنشین کردن ۲. به حاشیهراندن، حاشیهنشین کردن
لنگر، زن گوشهنشین، زن عزلت گزین، راهبه
لنگرگاه ها، زن گوشهنشین، زن عزلت گزین، راهبه