پهلوگاه ویژۀ اتوبوسbus bayواژههای مصوب فرهنگستانانشعاب یا قسمت عریضشدهای از راه که به اتوبوسها امکان میدهد، بدون اینکه مزاحم جریان شدآمد شوند، برای سوار شدن یا پیاده کردن مسافر توقف کنند متـ . پهلوگاه
گَرد آبپنیرwhey powder, dried wheyواژههای مصوب فرهنگستانپودری با کمتر از 15 درصد پروتئین که از تغلیظ و خشک کردن آبپنیر به روش افشانهای تولید میشود
سهرگهthree-way cross, three-way hybridواژههای مصوب فرهنگستانگیاه حاصل از تلاقی یک رگۀ خالص و یک دورگۀ ساده بهعنوان پایۀ مادری
گوپارهلغتنامه دهخداگوپاره . [ گ َ / گُو رَ / رِ ] (اِ مرکب ) رمه ٔ گاو و خر. (لغت فرس ص 467). گله ٔ گاومیش . (رشیدی ) : وای از آن آوا که گر گوپاره زآنجا بگذردبفک
گوپاللغتنامه دهخداگوپال . (اِ) عمود و گرز آهنین . (برهان ). گرز و عمود. (آنندراج ) : چو بینند تاو بر و یال من به جنگ اندرون زخم گوپال من . فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 2 ص 348</span
گوپاللغتنامه دهخداگوپال . (اِخ ) نام مبارزی بوده از خویشان پادشاه روس . (برهان ). با بای فارسی ، نام مبارزی بوده از خویشان پادشاه روس . (آنندراج ).
گوپانانلغتنامه دهخداگوپانان . (اِخ ) ناحیه ٔ دارابگرد. (ترجمه ٔ ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 106). اما لفظ گوپانان که کریستنسن آورده و جزء مَحال ّ دارابگرد شمرده است در تاریخ طبری ودر کتاب الخراج قدامةبن جعفر «جوبانان » ضبط شده
گوپارهفرهنگ فارسی عمید= گواره۱: ◻︎ وای از آن آوا که گر گوپاره آنجا بگذرد / بفکند نازادهبچه باز گیرد زادهشیر (منجیک: ۲۲۹).
گوپارهلغتنامه دهخداگوپاره . [ گ َ / گُو رَ / رِ ] (اِ مرکب ) رمه ٔ گاو و خر. (لغت فرس ص 467). گله ٔ گاومیش . (رشیدی ) : وای از آن آوا که گر گوپاره زآنجا بگذردبفک
گوپاللغتنامه دهخداگوپال . (اِ) عمود و گرز آهنین . (برهان ). گرز و عمود. (آنندراج ) : چو بینند تاو بر و یال من به جنگ اندرون زخم گوپال من . فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 2 ص 348</span
گوپاللغتنامه دهخداگوپال . (اِخ ) نام مبارزی بوده از خویشان پادشاه روس . (برهان ). با بای فارسی ، نام مبارزی بوده از خویشان پادشاه روس . (آنندراج ).
گوپانانلغتنامه دهخداگوپانان . (اِخ ) ناحیه ٔ دارابگرد. (ترجمه ٔ ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 106). اما لفظ گوپانان که کریستنسن آورده و جزء مَحال ّ دارابگرد شمرده است در تاریخ طبری ودر کتاب الخراج قدامةبن جعفر «جوبانان » ضبط شده
گوپارهفرهنگ فارسی عمید= گواره۱: ◻︎ وای از آن آوا که گر گوپاره آنجا بگذرد / بفکند نازادهبچه باز گیرد زادهشیر (منجیک: ۲۲۹).
انگوپالغتنامه دهخداانگوپا. [ اَ ] (هزوارش ، اِ) بلغت زند و پازند کاسین و هندباء. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) .