گوچرانیلغتنامه دهخداگوچرانی . [ گ َ / گُو چ َ ] (حامص مرکب ) عمل گاوچران و گوچران . رجوع به گاوچران و گاوچرانی و گوچران شود.
گورانیلغتنامه دهخداگورانی . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع در 30 هزارگزی جنوب میناب و 6 هزارگزی خاور راه مالرو جاسک به میناب . جلگه و گرمسیر است و 130 تن سک
گورانیلغتنامه دهخداگورانی . (اِخ ) دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و 1500 گزی باختر شوسه ٔ ارومیه به مهاباد. دره و هوای آن معتدل و سالم است . سکنه ٔآن <span class="hl
گورانیلغتنامه دهخداگورانی . (اِخ ) دهی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع در 24 هزارگزی جنوب میناب کنار راه مالرو میناب به جاسک . جلگه و گرمسیراست . سکنه ٔ آن 400 تن است . آب آن از چاه تأمین میشود. محصول آن خر
ویرانیلغتنامه دهخداویرانی . (اِخ ) دهی است از دهستان جلگه افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان در 15 هزارگزی جنوب خاوری قصبه ٔ اسدآبادبا 1094 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
گوچرانلغتنامه دهخداگوچران . [ گ َ / گُو چ َ ] (نف مرکب ) گاوچران . رجوع به گاوچران و گاوچرانی و گوچرانی شود.