گویهمرزisoglossواژههای مصوب فرهنگستاندر گویششناسی، خطی بر روی نقشه که محدودة جغرافیایی گونههای زبانی را مشخص میکند
گویهمرز ردهشناختیtypological isoglossواژههای مصوب فرهنگستانخطی که تفاوتهای ردهشناختیرا بر روی نقشة گویشی مشخصمیکند
تحویل در مرزdelivered at frontierواژههای مصوب فرهنگستاننوعی قرارداد در تجارت بیـنالمللی که در آن کالا در مرز به خریدار تحویل داده میشود اختـ . تحویل دم DAF
گویهمرز ردهشناختیtypological isoglossواژههای مصوب فرهنگستانخطی که تفاوتهای ردهشناختیرا بر روی نقشة گویشی مشخصمیکند
گویهمرز ردهشناختیtypological isoglossواژههای مصوب فرهنگستانخطی که تفاوتهای ردهشناختیرا بر روی نقشة گویشی مشخصمیکند