گُلچهfloret, floscule, flosculusواژههای مصوب فرهنگستانیک گل منفرد کوچک که بخشی از یک مجموعهگل فشرده یا بخشی از یک گُلآذین است
لایی بارload dividerواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای برای مهار حرکتهای طولی ناخواستۀ بار در واگنهای بسته
له لهلغتنامه دهخداله له . [ ل َه ْ ل َه ْ ] (اِ صوت ) آواز نفس پیاپی سگ با بیرون کردن زبان گاه تشنگی . رجوع به له له زدن شود.
گلچهلغتنامه دهخداگلچه . [ گ ِ چ َ / چ ِ ] (اِ) سلوی و کرک . (ناظم الاطباء). بلدرچین : آن شهی نیست که دردشمن تو هست مجال پیش شاهین چه زند بال پریدن گلچه .ابوالمعالی (از فرهنگ شعوری ج <span class="hl" dir="l
دختر(مراحل زندگی )گویش تهرانی،خانمچه (10ـ9 سال )نوچه (13 سال) غنچه 15( سال)،گلچه،گنده،ترش ترشیده ،پیر دختر
آجیده،آج، آژده (سوزن زده) ،آج(زبری سوهان)، عاج (لاستیک)،آجیه(بخیه)گویش تهرانیپنبهدوزی، بخیه درشت،تخت کفش و گیوه دارای گلچه سوزن دوزی شده با نخ تابیده ،برجستگی،گُل،دندانه
گلچهلغتنامه دهخداگلچه . [ گ ُ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر گل ، یعنی گل خرد. (ناظم الاطباء).گل کوچک . رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 439، 450 و 453 شود. || گل از ا