گیاخورلغتنامه دهخداگیاخور. [ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) مخفف گیاه خوار. گیاخوار. رجوع به گیاخوار و گیاه خوار شود.
چاخچورلغتنامه دهخداچاخچور. (اِ) چاقچور. نوعی جامه ٔ زنانه مخصوص پوشانیدن ساق پا که زنان هنگام بیرون رفتن از خانه می پوشیده اند. رجوع به چادر چاخچور شود.
آخورلغتنامه دهخداآخور. [ خُرْ ] (اِ) آخُر (در تمام معانی ) : چنان بد که اسبی ز آخور بجست که بد شاه پرویز رابرنشست . فردوسی .دگر اسب جنگی چل وشش هزارکه بودند بر آخور شهریار. فردوسی .دو اسب گرانمایه
آخورفرهنگ فارسی عمید۱. طاقچهای که در کنار دیوار درست میکنند و خوراک چهارپایان را در آن میریزند؛ جای علف خوردن چهارپایان.۲. [مجاز] اسطبل؛ طویله؛ آخورگاه.⟨ آخور کسی پُر بودن: [عامیانه، مجاز] بینیازی او از لحاظ مادی.
گیاه خوارلغتنامه دهخداگیاه خوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) گیاخور. خورنده ٔ گیاه . آنکه گیاه و علف خورد. رجوع به گیاخوار شود : شاه جانوران گوشت خوار باز است و شاه چهارپایان گیاه خوار اسب است . (نوروزنامه ). || (اِ مرکب ) مرتع. آنجا که چارپایا