لغتنامه دهخدا
رغرغة. [ رَ رَ غ َ ] (ع مص ) فراخ بودن زیست . (ناظم الاطباء). فراخی زیست . (منتهی الارب ). || فرورفتن کسی در نیکویی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || همه وقت آب یافتن شتر و آب دادن شتر را روزی به صبح و روزی به شام . یا سیر آب نادادن شتر را. || نهان کردن چیزی . ||