گیلارودلغتنامه دهخداگیلارود. (اِخ ) دهی است از توابع اصفهان و دارای معدن زغال سنگ است . قطر رگه های آن به یک متر و شصت سانتیمتر میرسد. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 236 و 40).
پلارویدفرهنگ فارسی معین(پُ رُ) [ انگ . ] (اِ.) نوعی فیلم و دوربین عکاسی که عکس را فوری ظاهر می کند (در اصل نام تجاری است ).
لوروتلغتنامه دهخدالوروت . [ل ُ ] (اِ) مَلَج . رجوع به ملج شود. در لاهیجان نامی است که به شیردار دهند. درختی است که چوب آن برای طبق و لاوک و قاشق استعمال شود و در جنگلهای ایران از آن به دست آید و از پوست آن پاشنه ٔ چارق درست کنند.
پلورودلغتنامه دهخداپلورود. [ پ ُ ] (اِخ ) رودی در دومیلی دوست کوه که از سمام کوه سرچشمه میگیرد. (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 18).
لاگاردلغتنامه دهخدالاگارد. (اِخ ) آنتوان اِسکالین دِزای ماربارون دو. ملاح فرانسوی . مولد حدود 1510 و وفات 1578 م .