خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گیوه
/give/
معنی
نوعی کفش که رویۀ آن از نخ یا ابریشم بافته میشود و ته آن از چرم یا پارچه است.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پاچپله، پایپوش، چپله، کفش، ملکی
دیکشنری
espadrille, sneaker
-
جستوجوی دقیق
-
گیوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) give نوعی کفش که رویۀ آن از نخ یا ابریشم بافته میشود و ته آن از چرم یا پارچه است.
-
گیوه
واژگان مترادف و متضاد
پاچپله، پایپوش، چپله، کفش، ملکی
-
گیوه
لغتنامه دهخدا
گیوه . [ گی وَ ] (اِخ ) صورتی از گیو است ، فرزند گودرز، پهلوان داستانی . نام پادشاه زمین خاوران است و او یکی از مبارزان شاه کیخسروبن سیاوخش بود. (برهان قاطع) (از مؤیدالفضلا) : فروتر از او گیوه ٔ رزم زن به هر کار پیروز و لشکرشکن . فردوسی (از حاشیه ٔ ...
-
گیوه
لغتنامه دهخدا
گیوه . [گی وَ / وِ ] (اِ) نوعی پای افزار که رویه ٔ آن را ازریسمان و نخ پرگ یعنی ریسمانهای پنبه ای بافته و زیره یا ته آن را گاه از چرم و بیشتر از لته های بهم فشرده و درهم کشیده سازند. نوعی از کفش است و آن را کفش جامگی نیز گویند. (برهان قاطع). صاحب بها...
-
گیوه
فرهنگ فارسی معین
(وِ) (اِ.) نوعی کفش که رویة آن از نخ یا ابریشم بافته می شود. ؛ ~ها را ورکشیدن کنایه از: تصمیم به رفتن گرفتن و آمادة حرکت شدن .
-
گیوه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: giva طاری: güva طامه ای: giva طرقی: göva کشه ای: giva نطنزی: giva
-
گیوه
لهجه و گویش تهرانی
کفش پارچه ای.
-
گیوه
لهجه و گویش مازنی
give گیوه – گونه ای کفش سنتی با رویه ی نخ
-
گیوه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
espadrille, sneaker
-
واژههای مشابه
-
گیوَه
لهجه و گویش بختیاری
giva گیوه (پاىافزارى که رویه آن از نخ و تخت آن از لخته پارچههاى بههم فشرده کرباس یا متقال است).
-
گِیوَه
لهجه و گویش دزفولی
نوعی کفش که با نخ مخصوص درست می شود
-
گیوه باف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) givebāf کسی که رویۀ گیوه میبافد.
-
گیوه دوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) giveduz کسی که رویه و ته گیوه را به هم میدوزد.
-
گیوه بافتن
لغتنامه دهخدا
گیوه بافتن . [ گی وَ / وِ ت َ ] (مص مرکب ) از ریسمان پنبه ای پاافزاری که نامش گیوه است ترتیب دادن . رجوع به گیوه شود.