یتمانلغتنامه دهخدایتمان . [ ی َ ] (ع ص ) یتیم .(منتهی الارب ) (آنندراج ). کودک بی پدر مادام که به سن بلوغ نرسیده باشد. ج ، یتامی . (ناظم الاطباء). بی پدر.
تیماژنلغتنامه دهخداتیماژن . [ ژِ ](اِخ ) خطیب و دانشمند فن بلاغت و بدیع و تاریخ دان یونان قدیم که در قرن اول پیش از میلاد مسیح در اسکندریه متولد شد. (از لاروس ).
تیمانلغتنامه دهخداتیمان . (اِخ ) (صحرای جنوبی ) 1 - اول زاده ٔ الیفاز. سفر پیدایش 36:11. 2 - ملکی که به اسم اول زاده ٔ الیفاز مسمی شد و اهالیش بواسطه ٔ حکمت و
طماندیکشنری عربی به فارسیاطمينان دادن , بيمه کردن , مجاب کردن , دوباره اطمينان دادن , دوباره قوت قلب دادن
زرتشت سپیتمانلغتنامه دهخدازرتشت سپیتمان . [ زَ ت ُ س َ ] (اِخ ) زردشت . رجوع به زردشت و فرهنگ ایران باستان شود.
سپیتمانلغتنامه دهخداسپیتمان . [ س َ ] (اِخ ) مرکب است از سپیت (در پهلوی ) و مان از ادات اتصاف یعنی دارنده ٔ سپیدی و دارنده ٔ لکه های سپید. (مزدیسنا و... تألیف معین ص 112). نام جد نهم زرتشت است و سپتیمه و سپیتامان و سپنتمان خوانده میشود. رجوع به اسپنتمان و اسفنت
لیتمانلغتنامه دهخدالیتمان . (اِخ ) پرفسور ودانشمند خاورشناس آلمانی ، خواننده ٔ کتیبه ٔ زبد (خرابه ای بین قنسرین و نهر فرات ) مورخ به تاریخ 511 م .
اسپیتمانلغتنامه دهخدااسپیتمان . [ اِ ] (اِخ ) نام خانوادگی زرتشت . در سنت است که سپیتَمَه نام نهمین جدّ زرتشت است ، بهمین مناسبت نام خانوادگی او را اسپیتمان و گاه اسپنتمان گفته اند. (مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 69).
ایتمانلغتنامه دهخداایتمان . [ ت ِ ] (ع مص ) ائتمان . اعتماد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). امین داشتن . (المصادر زوزنی ). || به بیم و ترس گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || مشورت کردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص <span class="hl"