یخچاوانلغتنامه دهخدایخچاوان . [ ی َ ] (اِ مرکب ) چالمه . (یادداشت مؤلف ). یخدان . یخچال . و رجوع به چالمه و یخچال شود.
خاوحینلغتنامه دهخداخاوحین . (اِخ ) نام ناحیتی است از «آبله و میلاذجرد»از وضیعه وطسق پنجم از طسوج جهرود. (از «تاریخ قم حسن بن محمد حسن قمی » ترجمه ٔ «حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک قمی » به تصحیح و تحشیه ٔ سید جلال الدین طهرانی ).
خوانلغتنامه دهخداخوان . [ خ ُوْ وا ] (ع اِ) ج ِ خائن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).