زاذکلغتنامه دهخدازاذک . [ ذَ ] (اِخ ) قریه ای است در طوس خراسان که آن را زانک نیز گویند. (معجم البلدان از سمعانی ).
زاذکلغتنامه دهخدازاذک . [ ذَ ] (اِخ ) یکی از قراء کس از بلاد ماوراءالنهر و از آنجا است زاذکی . (ازانساب سمعانی ) (از معجم البلدان ). و رجوع به زاذکی شود.
زدقلغتنامه دهخدازدق . [ زِ ] (ع مص ) لغتی است در صدق ، گویند: انا ازدق منک ؛ یعنی من اصدق و راستگوترم از تو. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة).
زادکلغتنامه دهخدازادک . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خرق بخش جزء حومه ٔ شهرستان قوچان . واقع در 27هزارگزی شمال باختری قوچان و 15هزارگزی جنوب باختری راه قوچان به شیروان . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج