یعقوبیلغتنامه دهخدایعقوبی . [ ی َ ] (اِخ )احمدبن ابی یعقوب بن واضح ، یا احمدبن ابی یعقوب اسحاق بن جعفربن وهب بن واضح کاتب ، معروف به یعقوبی و ابن واضح . از تاریخ نویسان و جغرافیون اسلامی است . در ارمنیه و هند و مصر و بلاد مغرب و دیگر کشورهای اسلامی گردش کرد. از تألیفات اوست : <span class="hl"
یعقوبیلغتنامه دهخدایعقوبی . [ ی َ بی ی / ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به یعقوب . ج ، یعاقبة. (ناظم الاطباء). || منسوب است به یعقوب که نام اجدادی است . (از الانساب سمعانی ). || منسوب به یعقوب پیغمبر : پیش یوسف نازش خوبی مکن جز نیاز و آه
یعقوبیلغتنامه دهخدایعقوبی . [ ی َ ] (اِخ ) محمدبن اسماعیل بن یوسف ... یعقوبی نسفی ،مکنی به ابونصر. اهل دانش و شاعر و محدث بود. میمون بن هارون کاتب از او روایت دارد. (از لباب الانساب ).
یعقوبیلغتنامه دهخدایعقوبی . [ ی َ ] (اِ) بهترین لیمو : بهترین لیمو... لیمویی است کوچک که در بغداد آن را یعقوبی گویند. پوست آن تمام تنک و بوی آن خوشتر از لیموهای دیگر است . (فلاحت نامه ).
یعقوبیانلغتنامه دهخدایعقوبیان . [ ی َ ] (اِخ ) پادشاهان و فرمانروایان سلسله ٔ صفاری که پس از یعقوب لیث به سلطنت رسیدند، مانند عمرو لیث ، خلف بن لیث ، محمدبن لیث ، لیث بن علی ، علی بن لیث ، محمدبن علی بن لیث ، احمدبن محمدبن خلف و خلف بن احمد. (یادداشت مؤلف ) : خلاف تو
یعقوبیانلغتنامه دهخدایعقوبیان . [ ی َ ] (اِخ ) یعاقبه . یعقوبیین . (یادداشت مؤلف ) : ایشان ترسایان یعقوبیان را لعنت کردند و براندند... مملکت ارسن ارمیاقی هفده سال بود و دین یعقوبیان داشت ... مملکت نسطاس از میان مردم بیست وهفت سال بودست و هم بر دین یعقوبیان بود. (از مجمل ا
یعقوبیهلغتنامه دهخدایعقوبیه . [ ی َ بی ی َ ] (اِخ ) از فِرَق غُلات شیعه ، اصحاب محمدبن یعقوب ، گویا همان فرقه ٔ غمامیه اند که می گفتند امیرالمؤمنین علی در میان ابر به دنیا می آید. (خاندان نوبختی ص 267). اصحاب محمدبن یعقوب باشند و آن فرقه ای از فِرَق هشتگانه ٔ غ
یعقوبیهلغتنامه دهخدایعقوبیه . [ ی َ بی ی َ ] (اِخ ) نامی است که در ایران به بعقوبه دهند. (یادداشت مؤلف ).
یعقوبیهلغتنامه دهخدایعقوبیه . [ ی َ بی ی َ ] (ص نسبی ) دینار یعقوبیه ؛ نام نوعی سکه . دینارهای ضرب ابویعقوب بن یوسف بن عبدالمؤمن است که در دیار مغرب رایج بوده است . (یادداشت مؤلف ).
ابوعبدالغتنامه دهخداابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن یعقوب بن داود یعقوبی . رجوع به محمد... شود.
طرابیللغتنامه دهخداطرابیل . [ طَ ] (اِخ ) این نام به این صورت و صورت طَرایل در تاریخ سیستان آمده و او سالار هندوان یعقوبی بود. رجوع به تاریخ سیستان ص 307، 309، 311 شود.
برادعیلغتنامه دهخدابرادعی . [ ب َ دِ ] (اِخ ) یعقوبی . یکی از رؤسای فرقه ٔ یعقوبیه ٔ مسیحی است و ابن بهریز مطران را کتابی است در جواب او. (یادداشت بخط مؤلف ).
یعقوبی کردنلغتنامه دهخدایعقوبی کردن . [ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از عاشقی کردن . (از آنندراج ).
یعقوبیانلغتنامه دهخدایعقوبیان . [ ی َ ] (اِخ ) پادشاهان و فرمانروایان سلسله ٔ صفاری که پس از یعقوب لیث به سلطنت رسیدند، مانند عمرو لیث ، خلف بن لیث ، محمدبن لیث ، لیث بن علی ، علی بن لیث ، محمدبن علی بن لیث ، احمدبن محمدبن خلف و خلف بن احمد. (یادداشت مؤلف ) : خلاف تو
یعقوبیانلغتنامه دهخدایعقوبیان . [ ی َ ] (اِخ ) یعاقبه . یعقوبیین . (یادداشت مؤلف ) : ایشان ترسایان یعقوبیان را لعنت کردند و براندند... مملکت ارسن ارمیاقی هفده سال بود و دین یعقوبیان داشت ... مملکت نسطاس از میان مردم بیست وهفت سال بودست و هم بر دین یعقوبیان بود. (از مجمل ا
یعقوبیهلغتنامه دهخدایعقوبیه . [ ی َ بی ی َ ] (اِخ ) از فِرَق غُلات شیعه ، اصحاب محمدبن یعقوب ، گویا همان فرقه ٔ غمامیه اند که می گفتند امیرالمؤمنین علی در میان ابر به دنیا می آید. (خاندان نوبختی ص 267). اصحاب محمدبن یعقوب باشند و آن فرقه ای از فِرَق هشتگانه ٔ غ
یعقوبیهلغتنامه دهخدایعقوبیه . [ ی َ بی ی َ ] (اِخ ) نامی است که در ایران به بعقوبه دهند. (یادداشت مؤلف ).
داغ یعقوبیلغتنامه دهخداداغ یعقوبی .[ غ ِ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کوری : چو یوسف گم شد از دیوان دادش زمانه داغ یعقوبی نهادش .نظامی .
امیر یعقوبیلغتنامه دهخداامیر یعقوبی . [ اَ ی َع ْ ](اِخ ) قسمی قران کشکی بوده است . (یادداشت مؤلف ).
ابن واضح یعقوبیلغتنامه دهخداابن واضح یعقوبی . [ اِ ن ُ ض ِ ح ِ ی َ ] (اِخ ) احمدبن ابی یعقوب . عالم جغرافیائی در مائه ٔ سیم هجری . او راست : کتاب البلدان و آنرا در سال 278 هَ .ق . بپایان رسانیده است .