خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یغور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یغور
لغتنامه دهخدا
یغور. [ ی ُ ] (ترکی ، ص ) یغر. از مصدر یغورماق (خمیر کردن ) ترکی . در تداول عامه ، ستبر و عظیم الجثه (از لحاظ تشبیه به خمیر ورآمده ). و رجوع به یغر شود.
-
واژههای همآوا
-
یقور
لغتنامه دهخدا
یقور. [ ی ُ ] (ترکی ، ص ) یقر. یغور. یغر. رجوع به یقر و یغر و یغور شود.
-
جستوجو در متن
-
یقور
لغتنامه دهخدا
یقور. [ ی ُ ] (ترکی ، ص ) یقر. یغور. یغر. رجوع به یقر و یغر و یغور شود.
-
یوغور
لغتنامه دهخدا
یوغور. [ ی ُ غُرْ ] (ترکی ، ص ) یغور. (یادداشت مؤلف ). زمخت و ضخم و ناهموار. و رجوع به یغور شود.
-
یوقور
لغتنامه دهخدا
یوقور. [ی ُ قُرْ ] (ترکی ، ص ) یوغور. یغور. گنده . بزرگ . گردن کلفت . زمخت . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یغور شود.
-
یغر
لغتنامه دهخدا
یغر. [ ی ُ غ ُ ] (ترکی ، ص ) مأخوذ از مصدر «یُغُرماق » ترکی به معنی خمیر کردن ، یا یوغن ترکی به معنی سطبر و کلفت و درشت و گنده و بی اندام و ناهموار. در تداول عامه ، ناتراشیده و ناخراشیده . سخت خشن . کت وکلفت . سِتَنْبه . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع ...
-
غور
لغتنامه دهخدا
غور. [ غ َ ] (اِخ ) زمین نشیب جانب مغرب از تهامة. یا مابین ذات عرق تا دریای یمن . (از منتهی الارب ). همان تهامة و آنچه تالی یمن است . اصمعی گوید: میان ذات عِرق و دریا غور تهامة است . و انتهای تهامة از طرف حجاز «مدارج العرج » و اول آن از طرف نجد «مدار...
-
غور
لغتنامه دهخدا
غور. [ غ َ ] (اِخ ) نام روزهایی و جنگهایی است و سخن در باب غور بسیار است . ماجده ٔ بکریه گوید:الا یا جبال الغور خلین بینناو بین الصبا یجری علینا شنینهالقد طال ما جالت ذراکن بینناو بین دزی نجد فما نستبینها.جمیل گوید:یغور اذا غارت ، فؤادی و ان تکن بنج...
-
پیس
لغتنامه دهخدا
پیس . (اِ) پیست . پیسی . (زمخشری ). لکها که بربدن افتد. برص . (خلاص ). علتی که آنرا بعربی برص خوانند. (برهان ). برصاء. ابرص . (بحر الجواهر) (تاج المصادر). بیاض یظهر فی ظاهرالبدن و یغور و یکون فی سایرالاعضاء حتی یصیرلون البدن کله ابیض و یقال لهذاالنوع...