لغتنامه دهخدا
یقق . [ ی َ ق َ / ق ِ ] (ع ص ) ابیض یقق ؛ نیک سپید. ج ، یقائق . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). سخت سپید. (دهار). سفیدی سخت سفید. (مهذب الاسماء). ثعالبی ذیل اقسام رنگها آرد: فی ترتیب البیاض : ابیض . ثم یقق . ثم لهق ... (فقه اللغة ص <span cla