یقطینیلغتنامه دهخدایقطینی . [ ی َ ] (اِخ ) محمدبن احمد... یقطینی ، مکنی به ابوعبداﷲ. از راویان بود و از فضل بن موسی بصری روایت کرد و ابوحفص بن شاهین و جز او از وی روایت دارند. (از لباب الانساب ).
یقطینیلغتنامه دهخدایقطینی . [ ی َ ] (اِخ ) محمدبن حسن بن علی ... یقطینی بغدادی ، مکنی به ابوجعفر. مردی باهوش و فهمیده و راستگو بود و در طلب حدیث به جزیره و شام و بلاد دیگر رفت و از ابوحنیفه ٔ قاضی و جز وی حدیث شنید. ابونعیم اصفهانی و جز او از وی روایت دارند. یقطینی از ثقات بود و به سال <span cl
قطنیلغتنامه دهخداقطنی . [ ق َ طَ ] (اِخ ) حسن بن علی بن محمد. از محدثان است . ابوالقاسم حافظ گوید: وی ازابوبکر محمدبن حمیدبن معیوف روایت کند و از او عبدالعزیز کتافی روایت دارد. (معجم البلدان ) (آنندراج ).
قطنیلغتنامه دهخداقطنی . [ ق ُ ] (ص نسبی ، اِ) نوعی از قماش ابریشمین ، و در عرف هندوستان مشروع خوانند. مرکب است از قطن به معنی پنبه و یای نسبت ، وچون تاروپود آن از ریسمان پنبه و ابریشم میباشد نه تنها ابریشم ، پوشیدن آن در شرع درست شده : چه بگشود زنبق ز قطنی بساط