کشوحلغتنامه دهخداکشوح . [ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از هفت شمشیری است که بلقیس برای سلیمان هدیه فرستاد. (ناظم الاطباء).
کسوةلغتنامه دهخداکسوة. [ ک ُس ْ وَ ] (اِخ ) دهی است به دمشق بر راه کاروانیان از دمشق به مصر. (معجم البلدان ). دهی است به دمشق . (منتهی الارب ).
کسوةلغتنامه دهخداکسوة. [ک ِس ْ وَ / ک ُس ْ وَ ] (ع اِ) جامه ٔ پوشیدنی و لباس . ج ، کسی [ ک ُ سا ]، کِساء. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). لباس . ج ، کسی [ ک ُ سَن ْ ]، یقال له کسوة حسنة و کسی فاخرة. (اقرب الموارد). رجوع به کسوت شود. || قلم کُسوة آدم ؛ ای الاظف
قسوةلغتنامه دهخداقسوة. [ ق َس ْ وَ ] (ع مص ) سخت و درشت گردیدن : فهی کالحجارة او اشد قسوة و ان من الحجارة... (قرآن 74/2). || ناسره گشتن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || تاریک شدن . (اقرب الموارد). رجوع به قسو و قساوة و قساءة شود.<br