یلمبو زدنلغتنامه دهخدایلمبو زدن . [ ی َ ل َ زَ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) یلنبو زدن . بی کاری کاهلانه گشتن . رفتن و آمدن بی قصدی . بی قصد و نتیجه راه بسیار رفتن . ول گردیدن . بی کاری پیوسته گردیدن . (یادداشت مؤلف ).
آب لمبوفرهنگ فارسی عمیدمیوۀ لهیده و پرآب؛ میوهای که آن را با دست فشار داده و آبکی کرده باشند، مانند انار.
آب لمبوفرهنگ فارسی معین(لَ) (ص مر.) (عا.) = آب لنبو: 1 - میوه ای که در اثر فشردن آبش را از دانه جدا کرده باشند، مانند انار. 2 - هرچیز له شده .
یلنبولغتنامه دهخدایلنبو. [ ی َ لَم ْ ] (اِ) (اصطلاح عامیانه ) یلمبو. رفتن و آمدن بی قصدی . بی کاری به هرجای رفتن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یلمبو شود.- یلنبو زدن ؛ یلمبو زدن . بی کاری و بی نتیجه ای و بی قصدی گردیدن . (یادداشت مؤلف ).