یمرولغتنامه دهخدایمرو. [ ی َ ] (اِ) یم رده . مردم گیاه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به یم رده شود.
کنارۀ زند خارجی ساعدradial border of forearm, margo radialis antebrachii, margo lateralis antebrachiiواژههای مصوب فرهنگستانخطی فرضی در خارجیترین قسمت ساعد که سطح پیشین و پسین ساعد را از هم جدا میکند متـ . کنارۀ زند خارجی lateral border of forearm
مرگولغتنامه دهخدامرگو. [ م َ / م ُ ] (اِ) گنجشک . (از برهان ) (جهانگیری ) (آنندراج ). مرکو. مرغو. مرتکو : تو مرگوئی به شعر و من بازم از باز کجا سبق برد مرگو.دقیقی .
مرولغتنامه دهخدامرو. [ م َ ] (اِ) امرود، در تداول مردم لرستان . (گااوبا) (از یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به امرود شود.
مرولغتنامه دهخدامرو. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره صیدی بخش اشترینان شهرستان بروجرد. در 19هزارگزی عرب اشترینان کنار راه کناره پائین به دره صیدی در منطقه ٔ کوهستانی و معتدل واقع و دارای 344 تن سکنه است . آبش از قنات و
یمرودلغتنامه دهخدایمرود. [ ی َ ] (ص ، اِ) مردم نازک طبیعت را گویند. (برهان ) (آنندراج ). مردم ظریف و نازک طبیعت . (ناظم الاطباء). || شاخ درختی که نوجسته و نازک باشد. || نهال درخت . (برهان ) (آنندراج ).
یمرودلغتنامه دهخدایمرود. [ ی َ ] (ص ، اِ) مردم نازک طبیعت را گویند. (برهان ) (آنندراج ). مردم ظریف و نازک طبیعت . (ناظم الاطباء). || شاخ درختی که نوجسته و نازک باشد. || نهال درخت . (برهان ) (آنندراج ).
نیمروفرهنگ فارسی معین1 - (ص مر.) دانة گوهر که یک طرف آن مدور و طرف دیگرش پهن باشد. 2 - نیم برشته ؛ تخم مرغِ ~ تخم مرغ سرخ شده در روغن .