ینجلبلغتنامه دهخداینجلب . [ ی َ ج َ ل ِ ] (ع اِ) نام مهره ای که بدان گریخته را بازآرند و زنان شوی را بند کنند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
مهرهلغتنامه دهخدامهره . [م ُ رَ / رِ ] (اِ) هرچیز گرد. مطلق گلوله و گرد. هرچیز مدور. هرچیز کروی شکل . ساچمه . گلوله : بفرمود تا گرد بگداختندز آهن یکی مهره ای ساختند. فردوسی (شاهنامه ج <span class="hl" dir=