قانون کوری ـ وایسCurie-Weiss lawواژههای مصوب فرهنگستان[ژئوفیزیک] قانونی که بیان میکند در دماهای بالاتر از دمای کوری، پذیرفتاری مغناطیسی مادة پارامغناطیسی با دمای مطلقِ بین دمای ماده و دمای کوری تناسب معکوس دارد [فیزیک] قانونی که میگوید پذیرفتاری مغناطیسی مواد پارامغناطیسی با اختلاف دمای جسم و دمای کوری نسبت عکس دارد
باغراهlinear park, green waysواژههای مصوب فرهنگستانبوستانی در شهر یا حومه که اساساً طول آن بسیار بیشتر از پهنای آن است
سامانۀ شیشهشوی جلوwindshield wash/wipe system, windscreen wash/wipe systemواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که باعث پاشش آب به شیشۀ جلو و عملکرد برفپاککن میشود
ملاقات مداریorbital rendezvous/orbital rendez-vousواژههای مصوب فرهنگستانبههمرسیدن دستکم دو فضاپیما با سرعت نسبی صفر معمولاً در مکان و زمان ازپیشتعیینشده
مومwaxواژههای مصوب فرهنگستان1. مادهای محلول در حلاّلهای چربی که گیاهان برای کاهش تعرق ترشح میکنند 2. مادهای که زنبورعسل برای ساختن کندو ترشح میکند
دودة بزاقةدیکشنری عربی به فارسیگلوله بي شکل , چارپاره , جانور کندرو , جانور تنبل , گردونه کندرو , اسب کندرو , يک جرعه مشروب , تکه فلز خام , مثل حلزون حرکت کردن , يواش يواش وکرم واربيهوده وقت گذراندن , لول زدن , ضربت مشت , ضربت سنگين زدن به
یواشلغتنامه دهخدایواش . [ ی َ ] (ترکی ، ص ، ق ) آهسته و هموار. (آنندراج ). آهسته و به ملایمت و نرمی . (ناظم الاطباء). نرم . خفی (کار و رفتار و گفتار). مقابل قایم . آهسته در رفتار. به مهل . آرام . همس . (یادداشت مؤلف ).- یواش یواش ؛ آهسته آهسته . به آهستگی . همساً
دریای سیواشلغتنامه دهخدادریای سیواش . [ دَرْ ی ِ سی ] (اِخ ) یا دریای گندیده . مردابی بسیارشور بوسعت حدود 256 کیلومتر مربع در امتداد ساحل شرقی و شمال شرقی کریمه که از شاخه های غربی دریای آزف است و بوسیله ٔ برزخ «پرکوپ » ازدریای سیاه جدا میشود. (از دائرةالمعارف فارسی
یواشلغتنامه دهخدایواش . [ ی َ ] (ترکی ، ص ، ق ) آهسته و هموار. (آنندراج ). آهسته و به ملایمت و نرمی . (ناظم الاطباء). نرم . خفی (کار و رفتار و گفتار). مقابل قایم . آهسته در رفتار. به مهل . آرام . همس . (یادداشت مؤلف ).- یواش یواش ؛ آهسته آهسته . به آهستگی . همساً