کیدشتلغتنامه دهخداکیدشت . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان مؤمن آباد است که در بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع است و 158 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کدستلغتنامه دهخداکدست . [ ک ُ دِ ] (اِ) وجب و بدست را گویند و به عربی شبر خوانند و آن مقداری است از پنجه ٔ آدمی مابین انگشت کوچک و انگشت بزرگ . (برهان ) (آنندراج ) . و رجوع به وجب و بدست و شبر شود.
کژدستلغتنامه دهخداکژدست . [ ک َ دَ ] (ص مرکب ) کج دست .دزد. آنکه هرجا هرچه بیند بردارد. (ناظم الاطباء).
یکدستلغتنامه دهخدایکدست . [ ی َ / ی ِ دَ ] (ص مرکب ) آنکه دارای یک دست باشد.(ناظم الاطباء). نقیض دودست باشد. (برهان ). کسی که یکی از دستهایش نباشد. امثل . اقطع. (یادداشت مؤلف ).- رستم یکدست ؛ نام پهلوانی بوده است . (آنندراج ).
یکدستلغتنامه دهخدایکدست . [ ی َ / ی ِ دَ ] (ص مرکب ) آنکه دارای یک دست باشد.(ناظم الاطباء). نقیض دودست باشد. (برهان ). کسی که یکی از دستهایش نباشد. امثل . اقطع. (یادداشت مؤلف ).- رستم یکدست ؛ نام پهلوانی بوده است . (آنندراج ).
یکدستفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی کسی که یک دست داشته باشد و دست دیگرش از کار افتاده یا بریده شده باشد: مرد یکدست.۲. [مجاز] یکپارچه؛ هماهنگ: لباسهای سفید یکدست.۳. (قید) [قدیمی، مجاز] بهطور یکپارچه؛ بهتمامی: شهر یکدست سیاهپوش بود، ◻︎ فدای جاهش جاه همه جهان یکدست / نثار جانش جان همه جهان یکسر (مسعودسعد: ۱۹۹).<
رستم یکدستلغتنامه دهخدارستم یکدست . [ رُ ت َ م ِ ی َ / ی ِ دَ ] (اِخ ) نام پهلوانی است سوای رستم زال و آن یکدست مادرزاد بود. (از غیاث اللغات ). نام پهلوانی که مادرزاد یک دست داشته است و با رستم زال کُشتیها و پنجه ها گرفته . (آنندراج ) :
یکدستلغتنامه دهخدایکدست . [ ی َ / ی ِ دَ ] (ص مرکب ) آنکه دارای یک دست باشد.(ناظم الاطباء). نقیض دودست باشد. (برهان ). کسی که یکی از دستهایش نباشد. امثل . اقطع. (یادداشت مؤلف ).- رستم یکدست ؛ نام پهلوانی بوده است . (آنندراج ).
یکدستفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی کسی که یک دست داشته باشد و دست دیگرش از کار افتاده یا بریده شده باشد: مرد یکدست.۲. [مجاز] یکپارچه؛ هماهنگ: لباسهای سفید یکدست.۳. (قید) [قدیمی، مجاز] بهطور یکپارچه؛ بهتمامی: شهر یکدست سیاهپوش بود، ◻︎ فدای جاهش جاه همه جهان یکدست / نثار جانش جان همه جهان یکسر (مسعودسعد: ۱۹۹).<
حکومت یکدستunified governmentواژههای مصوب فرهنگستانحکومتی که در آن قوای اجرایی و قانونگذاری در دست یک حزب باشد