یکنواختدیکشنری فارسی به انگلیسیeven, dead, equable, humdrum, invariable, steady, monotonously, uneventful, uniform
خوردگی یکنواختuniform corrosionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی که با سرعت یکسانی بر روی سطح فلز به وجود میآید متـ . خوردگی عمومی general corrosion
droneدیکشنری انگلیسی به فارسیهواپیمای بدون سرنشین، زنبور عسل نر، سخن یکنواخت، طفیلی، وزوز، وزوز کردن، یکنواخت سخن گفتن
dronesدیکشنری انگلیسی به فارسیهواپیماهای بدون سرنشین، زنبور عسل نر، سخن یکنواخت، طفیلی، وزوز، وزوز کردن، یکنواخت سخن گفتن
یکنواختدیکشنری فارسی به انگلیسیeven, dead, equable, humdrum, invariable, steady, monotonously, uneventful, uniform
خوردگی نایکنواختnonuniform corrosionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی موضعی که در نواحی کوچک فلز به وجود میآید
خوردگی یکنواختuniform corrosionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی که با سرعت یکسانی بر روی سطح فلز به وجود میآید متـ . خوردگی عمومی general corrosion
بازهواگیری یکنواختuniform rechargeواژههای مصوب فرهنگستانهواگیری مجدد سامانة ترمز بهنحویکه در حین آن از سرعت بیشازحد این فرایند جلوگیری شود
تخلیة یکنواختuniform releaseواژههای مصوب فرهنگستانتخلیة هوای سیلندر ترمز در بیستوپنج تا سی واگن ابتدایی قطار بهطوریکه با افزایش فشار در لولة ترمز انتهای قطار، ترمز همة واگنها تقریباً همزمان آزاد شود نیز: تخلیة تأخیری retarded release