یکه خوردندیکشنری فارسی به انگلیسیblench, boggle, double take, jar, recoil, rock, shake, shy, start, startle, wince
یکه خوردنلغتنامه دهخدایکه خوردن . [ ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) از تعجب به حرکت آمدن . بر اثر تعجب لرزشی ناگهانی بر اندام افتاد
یکهدیکشنری فارسی به انگلیسیjar, jump, lone, shake, shock, single, solitary, spring, start, turn, unit, unity, wince, wrench
یکهلغتنامه دهخدایکه . [ ی َ / ی ِ ک َ / ک ِ / ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ /ک ِ ] (ص ، ق ) منفرد. تنها. یگانه . (یادداشت مؤلف ). فرید. (یادداشت مؤلف ). فرد. یک . (از ناظم ال