کوکثلغتنامه دهخداکوکث . [ ] (اِخ ) شهرکی است از ماوراءالنهر به نزدیکی بشت ، کلسکان ، یوکند، خشکاب . با کشت و برز بسیار و مردمانی درویش . (حدود العالم ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به حدود العالم چ دانشگاه ص 114 شود.
کاکوتیلغتنامه دهخداکاکوتی . (اِ) آویشن . گیاهی است که آن را به عربی سعتر خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).هدایت گوید: «کاکوتی بر وزن یاقوتی » در برهان و جهانگیری بمعنی آویشن آورده اند... و ندانسته اند که این لغت غلط است کاکوتی اصلش «ککلیک اوتی » است یعنی علف و سبزه ٔ کبک و آن نیز ترکی
کاکوتیفرهنگ فارسی عمیدگیاهی بیابانی و خودرو با برگهای کوچک معطر که به عنوان چاشنی و دارو به کار میرود؛ کتکتو.
کاکوتیفرهنگ فارسی معین(اِ.) گیاهی است از تیرة نعناعیان که برخی گونه هایش به صورت درختچه می باشند و برخی هم علفی است . چون بوی بسیار مطبوعی دارد از آن برای خوشبو کردن ماست و دوغ استفاده می کنند. کاکوتی مقوی معده است .
کاکوتیفرهنگ نامها(تلفظ: kākuti) (از ترکی) گیاهی علفی یک ساله و خودرو از خانوادهی نعناع که برگ و دانهی معطر آن مصرف دارویی دارد .