دل آراییلغتنامه دهخدادل آرایی . [ دِ ] (حامص مرکب ) دل آرائی . دلارایی . حالت و چگونگی دلارا. دل آرا بودن . سبب شادی و نشاط بودن . سبب آرایش دل و تسلی خاطر بودن : دل شیفتگان را نتوان بست به زنجیرالا به دل آرایی و شیرینی گفتار. قطران .س
چمن آراییلغتنامه دهخداچمن آرایی . [ چ َ م َ ] (حامص مرکب ) کنایه از باغبانی و عمل باغبان . آراستن و پیراستن درختها و بوته ها و گلهای باغ و بستان . رجوع به چمن آرای شود. || آرایش دادن و آراسته ساختن بستان و باغ و زینت دادن و زیبا ساختن آن ، چنانکه گلها مر گلشن را. رجوع به چمن و چمن آرای شود.