بعبوشلغتنامه دهخدابعبوش . [ ب َ ] (ع اِ) نسناس . میمون . (ازدزی ج 1 ص 98). || بعبوش بن آدم (در مقام ناسزا)، مثل میمون ، آدم زشت . کریه . (از دزی ج 1 ص 98).<br
دارالامنلغتنامه دهخدادارالامن . [ رُل ْ اَ ] (اِخ ) سرزمین هند را گفته اند. (مسکوکات ایران رابینو ص 98).
دارالامانلغتنامه دهخدادارالامان . [ رُل ْ اَ ] (اِخ ) کرمان و مولتان را گفته اند. (مسکوکات ایران رابینو ص 98).