ageدیکشنری انگلیسی به فارسیسن، عصر، عمر، پیری، دوره، سن بلوغ، عهد، پیر شدن، پیرنماکردن، کهنه شدن، سالخوردهشدن
عصرageواژههای مصوب فرهنگستان[باستانشناسی] دورهای خاص در تطور فرهنگی انسان که با دستیابی او به فنّاوری ویژهای مشخص میشود [زمینشناسی، ژئوفیزیک] کوچکترین واحد زمینگاهشناختی
خارج صحنهoff-stageواژههای مصوب فرهنگستان1. فضای نمایشی خارج از دید تماشاگر 2. فضای خارج از صحنۀ فیلمبرداری
خاکپوشورزیmulch tillageواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خاکورزی که در آن بقایای گیاهی در سطح خاک حفظ میشود
خاکناورزیno-tillage, no-till/ no till, zero tillageواژههای مصوب فرهنگستانروشی که در آن بذر در زمینی کاشته میشود که عملیات خاکورزی بر روی آن انجام نشده باشد
خاکورزی اولیهprimary tillageواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خاکورزی که در آن خاک را میبُرند و پودر میکنند و بقایای گیاهی را زیر خاک میکنند