چبغوتلغتنامه دهخداچبغوت . [ چ َ ] (اِ) چبغت . جامه و کهنه لحاف پاره پاره باشد. (برهان ). نهالی و لحاف و سوزنی و جامه و هر چیز پنبه دار که مندرس و کهنه و پاره پاره و از هم پاشیده شده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به چبغت شود.
بیغویلغتنامه دهخدابیغوی . [ ب َ / ب ِ غ ُ وی ] (ص نسبی ) منسوب به بیغو.- کمر بیغوی ؛ کمرکه بیغو را شاید. کمر گرانبها : ز یاقوت سیصد کمر بیغوی ز گوهر چهل گرزن خسروی . اسدی .<