downدیکشنری انگلیسی به فارسیپایین، کرک، بطرف پایین، سوی پایین، بزیر، غمگین، از کار افتاده، کرک صورت پایین، دلتنگ، زیر
دورخاموشیremote shut down, remote vehicle shut downواژههای مصوب فرهنگستانفنّاوری خاموش کردن موتور خودرو از راه دور ازطریق فرستادن امواج رادیویی
رگکردگیlet downواژههای مصوب فرهنگستاناحساس سوزش و خارش محسوس در سینهها توأم با حرکت شیر در مجاری شیر
زنجیرقائمup-and-downواژههای مصوب فرهنگستاندر عملیات لنگربرداری، معمولاً مرحلهای پیش از مرحلۀ لنگرآونگ، که در آن مرحله زنجیر با سطح آب زاویۀ 90 درجه میسازد
سابیدنflatting down, rubbing downواژههای مصوب فرهنگستانکشیدن کاغذ سنبادۀ نرم خشک یا تر بر سطح مادۀ پوششی خشک برای نرم و صاف کردن سطح