jibsدیکشنری انگلیسی به فارسیجیب، دهان، لب زیرین، حرف، وقفه، ارواره، بادبان سه گوش جلو کشتی، واخوردن، نوسان کردن
heapsدیکشنری انگلیسی به فارسیکوه ها، پشته، توده، کومه، کپه، انبوه، گروه، جمعیت، پر کردن، توده کردن، خرمن کردن