فش فشلغتنامه دهخدافش فش . [ ف ِ ف ِ ] (اِ صوت ) آواز سوختن باروت نم زده . (یادداشت مؤلف ). رجوع به فشفشه شود. || آواز بول . فش فش شاشیدن . (یادداشت مؤلف ).
جشنوارۀ فیلمfilm festivalواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گردهمایی که برای نمایش و ارزیابی و تشویق آثار سینمایی، اعم از مستند و داستانی و خبری، برگزار شود
تنگله فسواژهنامه آزادتنگله فس- ا.مر. tongele fes : الا کلنگ ، وسیله ی بازی کودکان به صورت میله ای فلزی بلند که از وسط توسط پینی به زمین متصل است و یکی بر یکسر و دیگری بر سر دیگر آن نشیند و هر زمان یک سر آن به بالا برند و سر دیگر را پائین آرند.