فقولغتنامه دهخدافقو. [ ف َق ْوْ ] (ع مص ) در پی کسی رفتن . (منتهی الارب ). و این مقلوب قفو است به تقدیم قاف بر فاء. (از اقرب الموارد).
فقوءلغتنامه دهخدافقوء. [ ف ُ ] (ع مص ) خاک آلود کردن توجبه و باران پس ستور نچریدن علف را. (منتهی الارب ).
جریان گردابیeddy current, Foucault currentواژههای مصوب فرهنگستانجریان الکتریکی که براثر القای میدان مغناطیسی متغیر در مادۀ رسانا تولید میشود متـ . جریان فوکو