حافظۀ بلندمدتlong term memory, secondary memory, long term store, permanent memoryواژههای مصوب فرهنگستانجزء تقریباً ثابت دستگاه حافظه که دربردارندۀ اطلاعاتی در محدودۀ چند ثانیه تا چندین دهه است
startدیکشنری انگلیسی به فارسیشروع کن، شروع، ابتدا، اغاز، مقدمه، مبداء، شروع کردن، بنیاد نهادن، اغازیدن، عزیمت کردن، دایر کردن، از جا پریدن، رم کردن
starدیکشنری انگلیسی به فارسیستاره، اختر، کوکب، نشان ستاره، نجم، خط سفید پیشانی اسب، درخشیدن، باستاره زینت کردن، ستاره نمایش وسینماشدن