putدیکشنری انگلیسی به فارسیقرار دادن، پرتاب، گذاشتن، انداختن، ارائه دادن، تقدیم داشتن، ترجمه کردن، تعبیر کردن، بفعالیت پرداختن، بکار بردن، ترغیب کردن، ثبت کردن، تعویض کردن
pushدیکشنری انگلیسی به فارسیفشار دادن، فشار، هل، زور، فشار با سر، فشاربجلو، تنه، فشردن، هل دادن، نشاندن، چیزی را زور دادن، با زور جلو بردن، شاخ زدن، یورش بردن
punchesدیکشنری انگلیسی به فارسیمشت زدن، مشت، منگنه، مهر، ضربت مشت، قوت، استامپ، خپله، ضرب، سوراخ کردن، منگنه کردن، مشت زدن بر
پودگویش کرمانشاهکلهری: pu: گورانی: pu: سنجابی: pu: کولیایی: pu: زنگنهای: pu: جلالوندی: pu: زولهای: pu: کاکاوندی: pu: هوزمانوندی: pu:
پودگویش خلخالاَسکِستانی: pu دِروی: pu شالی: pu کَجَلی: pu کَرنَقی: pu کَرینی: pu کُلوری: pu گیلَوانی: pu لِردی: araqaj
مهرپوفرهنگ نامها(تلفظ: mehr pu) (مِهر = مهربانی ، محبت + پو = پوینده ، جستجو کننده ، جوینده) ، آن که برای رسیدن به مهر و محبت و مهربانی تلاش و کوشش با شتاب میکند ، پویندهی مهر ، جویندهی مهربانی .
بهرهگیری خالص پروتئینnet protein utilization, NPUواژههای مصوب فرهنگستاناصلیترین شاخص عددیای که معرف میزان کاربری و جذب پروتئینهاست
نیروده زمینیground power unit, GPUواژههای مصوب فرهنگستانموتور مولد توان کلی که برای تولید برق یا هوای فشرده و راهاندازی سامانههای مختلف هواگَرد بر روی زمین به کار میرود
نیروده کمکیauxiliary power unit, APUواژههای مصوب فرهنگستانموتور توربینی یا پیستونی کوچک که برای تولید نیروی برق هواگَرد و هوای فشرده یا فشار هیدرولیکی (hydraulic) بر روی زمین یا در هوا به کار میرود
واحد پردازش مرکزیcentral processing unit, CPUواژههای مصوب فرهنگستانواحدی در رایانه که تفسیر و اجرای دستورالعملها و همچنین واپایش سایر واحدهای رایانه را بر عهده دارد
یکای زمینپتانسیلgeopotential unit, GPUواژههای مصوب فرهنگستانیکای پتانسیل گرانشی برای توصیف میدان گرانشی زمین