sectionدیکشنری انگلیسی به فارسیبخش، قسمت، برش، مقطع، قطعه، دایره، برشگاه، دسته، گروه، برش دادن، قسمت قسمت کردن
بخش توانpower sectionواژههای مصوب فرهنگستانبخش مولد گاز (gas generator) موتورهای توربینی یا بخشی از محفظۀ میللنگ (crankcase) موتورهای شعاعی (radial engine) که سیلندرها به آن متصل است و جعبهدنده (gearbox) و دیگر متعلقات را شامل نمیشود
برش باستانشناختیarchaeological sectionواژههای مصوب فرهنگستاننمای عمودی دیوارۀ تاشۀ کاوش که با تراشیدن آن میتوان توالی لایههای باستانی را مشخص کرد متـ . برش section, profile1
برش برداشتیcumulative section, running sectionواژههای مصوب فرهنگستانترسیم و ثبت و ضبط هر رگه یا لایۀ مربوط به برش لایهنگاشتی و سپس برداشتن آن
برش نازکthin sectionواژههای مصوب فرهنگستانبرشی بسیار نازک از برخی مواد فرهنگی، عمدتاً سنگ و سفال، برای مطالعات آزمایشگاهی