کوتاه تر، کوتاه کردن، مختصر کردن، خلاصه کردن
مختل کردن
خلاص شدن از شر، کوتاه کردن، مختصر کردن، خلاصه کردن
خلاصه شده، مختصر
فرورفتن
خلاصه شده
قابل تقسیم
ترجمۀ
abridge
abridge, abstract, digest
reabridge