accostingدیکشنری انگلیسی به فارسیاعتیاد، نزدیک شدن، مخاطب ساختن، مواجه شدن، مشتری جلب کردن، نزدیک کشیدن، در امتداد چیزی حرکت کردن
یاقوتینلغتنامه دهخدایاقوتین . (ص نسبی ) منسوب به یاقوت . به رنگ یاقوت . ساخته شده از یاقوت . یاقوتی : چو چنبرهای یاقوتین بروز باد گلشنهاجهنده بلبل و صلصل چوبازیگر به چنبرها. منوچهری .گل سوار آید بر مرکب یاقوتین لاله در پیشش چون غا