اقتادلغتنامه دهخدااقتاد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قتاد و آن درختی است سخت خارناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ قَتَد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی چوب پالان .(آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به قتاد و قتد شود.
اقتیاتلغتنامه دهخدااقتیات .[ اِ ] (ع مص ) قوت خوردن و خورش یافتن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). قوت گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ).
اقتیادلغتنامه دهخدااقتیاد. [ اِ ](ع مص ) کشیدن ستور. || کشیده شدن ستور. لازم و متعدی بکار رود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اقتیاضلغتنامه دهخدااقتیاض . [ اِ ] (ع مص ) از بیخ برکندن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).