آدمکلغتنامه دهخداآدمک . [ دَ م َ ] (اِ مصغر) لعبت اطفال که غالباً از چوب سازند. || شکل آدمی که نقش کنند.
ادمجدیکشنری عربی به فارسیاميختن , توام کردن (ملقمه فلزات با جيوه) , افزودن , زياد کردن , علا وه کردن , زياد شدن , تقويت کردن , يکي کردن , ممزوج کردن , ترکيب کردن , فرورفتن , مستهلک شدن , غرق شدن