adaptsدیکشنری انگلیسی به فارسیسازگار است، وفق دادن، اقتباس کردن، تعدیل کردن، جور کردن، سازوار کردن، درست کردن، مطابقت کردن
adoptsدیکشنری انگلیسی به فارسیتصویب می کند، قبول کردن، اتخاذ کردن، اقتباس کردن، تعمید دادن، نام گذاردن، در میان خود پذیرفتن، به فرزندی پذیرفتن، فرا گرفتن
adaptدیکشنری انگلیسی به فارسیانطباق، وفق دادن، اقتباس کردن، تعدیل کردن، جور کردن، سازوار کردن، درست کردن، مطابقت کردن
adoptدیکشنری انگلیسی به فارسیاتخاذ کردن، قبول کردن، اقتباس کردن، تعمید دادن، نام گذاردن، در میان خود پذیرفتن، به فرزندی پذیرفتن، فرا گرفتن