adjustmentsدیکشنری انگلیسی به فارسیتنظیمات، تنظیم، تعدیل، اصلاح، تطبیق، میزان، تسویه، اسباب تنظیم، الت تعدیل
تنظیم گیرانشignition timing, ignition setting, adjustment of ignition timing, ignition timing adjustment, initial ignition timing adjustment, spark timingواژههای مصوب فرهنگستانفرایند تنظیم زمان ایجاد جرقه در سرشمعها برای عملکرد بهینۀ موتور
تعدیلadjustment 1واژههای مصوب فرهنگستانروشی آماری برای دست یافتن به سنجههای قابلمقایسه در جمعیتهایی که از حیث متغیرهای دیگر با هم متفاوتاند