پاکزنلغتنامه دهخداپاکزن . [ زَ ] (اِ مرکب ) عفیفه . حصناء. محصنه . کریمه . طاهره : به ایرانیان گفت کان پاکزن مگر نیست با این بزرگ انجمن . فردوسی .بدو گفت بهرام کای پاکزن مرا اندرین داستانی بزن . فردوسی .</p
نهشتۀ شیشهآواریhyaloclastite, aquagene tuffواژههای مصوب فرهنگستاننهشتهای توفمانند (tufflike) که از جریان یافتن بازالت در زیر آب و یخ و خرد شدن آن تشکیل میشود